مطلب اول: پایه های زندگی جهادی
پایههای زندگی جهادی برمیگردد به استقلال روحی فرد و استقلال او در شکلگیری انگیزه هایش برای رفتارها و عادتهایی که فراتر از منافع فردی و مقبولیت اجتماعی دارد و برای زندگی آرمانخواهانه خودش طراحی میکند. اگر یک انسانی فقط اسیر منافع خودش باشد و برای آرمان کار نکند، نمیتواند زندگی جهادی داشته باشد. اگر یک انسانی تحت تأثیر جامعه قرار داشته باشد و هنجارهای مختلفی که در سطوح مختلف جامعه هست، بر رفتارها و انگیزههای این فرد تحمیل شود، این فرد نمیتواند زندگی جهادی داشته باشد. مثلا بگوید اگر من خانه آنچنانی نداشته باشم، به من چنین و چنان میگویند.من الان فلان پست را نداشته باشم، میگویند تو بیعرضهای. پس تلاش میکند برای مدیریت. از تمسخر دیگران میترسد و استقلال روحی ندارد و میخواهد خودش را به استانداردهایی که مردم به دلایل مختلف برای خودشان وضع کردهاند و هیچ پایه و اساسی ندارد، برساند. این انسان چون از استقلال برخوردار نیست- چه استقلال در مقابل نگاه دیگران و چه استقلال از منافع خودش- نمیتواند زندگی جهادی داشته باشد. طبیعتا این شخص سبک زندگیای را انتخاب خواهد کرد که تحت تأثیر منافعش به او تحمیل شده است. اگر کسی این استقلال را داشته باشد، بسیاری از این ویژگیهای برجستهای را که در ادارات و در نظامات اجتماعی و ساختارهای حقوقی بهدنبال آن هستند، با انگیزه فردی خودش به دست آورده است. یعنی او اگر ظلم نمیکند، از ترس قوه قضاییه نیست. او اگر خوب کار میکند، بهخاطر حق الزحمه اضافه کار انتهای ماه نیست. اگر از او قدردانی نشود، قهر نمیکند چون او با انگیزهای مستقل و درونی خوب کار میکند و برای اینکه خوب کار میکند، نیازی به تشویق ندارد.
اگر چه ممکن است بعضیها دین حداقلی داشته باشند، ولی قوام جامعه دینی همیشه وابسته به جهادگران است حتی در ایام صلح. بنابراین جهاد و روحیه جهادی و روحیه ایثار و استقلال روحی داشتن مربوط به دوران خاصی از بحرانها مثل دفاع مقدس نمیشود. اگر بخواهم حرف آخر را در این زمینه بزنم، باید عرض کنم که هیچگاه منظمترین ساختارهای اجتماعی برای تنظیم روابط و نظارت بر رفتارها نمیتواند جامعهای سعادتمند درست کند؛ چون حیات اجتماعی انسان توسط خدای متعال بهگونهای طراحی نشده است که بشود اینجامعه و این انسان را بدون زندگی جهادی و نگاه ایثارگرانه به سعادت رساند. معنای دقیق این حرف این است که جهادگری صرفا مربوط به جوامع بحران زده نیست؛ مربوط به جوامعی نیست که در اثر ستمهای بیشمار دچار عقبماندگی هستند والان مجبورند عقبماندگی خود را با فعالیت بیشتر جبران کنند. جهادگری فقط مربوط به رفع محرومیتها و دفاع از مظلومیتها نیست. جهادگری در یک جامعه منظم، متعادل و رو به پیشرفت با ساختارهای اجتماعی متقن و نظارتهای قوی مورد نیاز است و این است آن حقیقتی که ما باید به آن برسیم. (استاد پناهیان)
مطلب دوم : پای درس استاد
ما به آنچه مأموریم عمل می کنیم ، مابقی با اوست.
تو و من که نمی توانیم تمام خرابی ها و ویرانی های درونی و بیرونی جامعه را اصلاح کنیم. درحد ایثار بایستی تلاش کنیم ، آنچه او صلاح بداند چنین خواهد شد.
((نامه ی حاج عبدالله والی(پیامبر بشاگرد)در جئاب یکی از طلاب به نام احمد انصافی ))
مطلب سوم : کار خیر یا کار جهادی؟
هر کار خوبی یک کار انقلابی به حساب نمیآید. البته واژهی انقلابی تقریباً عاریتی است، و کمی سابقهی مارکسیستی دارد و تعبیر دقیقتر ما برای آن “جهاد” است. جهاد به این معنا است که یک مانع بزرگی بر سر راه قرار دارد و باید آن مانع را با قدرت برداشت نه اینکه راه عادی خودمان را برویم و به موانع کاری نداشته باشیم. خیلیها اهل جهاد نیستند و اهل برداشتن موانع نیستند. ما موانع و مشکلاتی در کشورمان داریم که باید به صورت جهادی برطرف شود.
• اگر کسی به امور خیریه مشغول شود و سرش را بالا نگیرد تا ببیند ریشهی مشکلاتی مثل فقر در کجاست، و تبدیل شود به یک آدم غیر سیاسی و بگوید من به استکبار جهانی و صهیونیسم و سرمایهداران زالوصفت کاری ندارم، به اسلام و مسلمین هم کاری ندارم و فقط به چند تا فقیر و مستمند کمک میکنم، این آدم یک آدم جهادی و انقلابی نیست، بلکه یک آدم خوب است اما در سطح پایین. باید ریشهی فقر را پیدا کرد و آن را از بین برد. البته نه اینکه به فقیر کمک نکنیم و بنیادهای خیریه نداشته باشیم. مانند امیرالمؤمنین(ع) که ریشهی فقر را در نبرد با معاویه میدید و اهل جهاد بود، اما خودش هم شبها میرفت و به یتیمان خرما میداد. خرمارسانی امیرالمؤمنین(ع) ارزش دارد که اهل جهاد و مبارزه با ریشهی فقر هم بود. او میدانست که ریشهی فقر در کفر و نفاق و فساد است.
• زندگی انقلابی وقتی است که انسان علاوه بر اینکه به اصلاح امور سطحی میپردازد به ریشهها و اعماق مشکلات نیز بپردازد و برای اصلاح آنها جهاد کند. ما هنوز به انسانهای انقلابی نیاز داریم چون هنوز دشمن داریم و موانع و مشکلاتی داریم که جز با مجاهدت حل نمیشود. موانع نظام و جامعهی ما با بخشنامهی سازمانی و انجام وظایف سازمانیِ یک عده کارمند برطرف نخواهد شد
در تبیین مفهوم انقلابی بودن چه باید کرد؟
• نباید با جوانها حداقلی صحبت کنیم. حداقلی صحبت کردن با جوانها این است که به او بگوییم: «دو رکعت نماز خواندن یا حجاب داشتن مگر چقدر سخت است، خوب انجام بده دیگر!» ما باید جوانان را با قله آشنا کنیم. چون جوان اساساً بلند همت است و به کم قانع نیست. گاهی اوقات پدر و مادرها و مدارس، بچهها را حداقلی بار میآورند. مثلاً میگویند: «پسرم تو معتاد نشو، مشروب هم نخور، نماز هم بخوان، من دیگر چیزی از تو نمیخواهم!» این بدترین شیوهی تربیت فرزند است باید با یک نگاه انقلابی بچهها را تربیت کرد. خوب شدن آدمها را باید با نشان دادن قلهها آغاز کنیم و این کار یعنی جهادی زندگی کردن. خداوند فرموده است: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ؛ و در راه خدا کارزار کنید چنان که سزاوار کارزار کردن براى او است» و این سزاوار بودن برای خداوند، یعنی نگاه حداکثری.
ما یک آیندهی زیبا داریم به نام «جامعهی مهدوی» که میتوانیم به آن جامعهی زیبا نگاه کنیم. ما دردمان را از قیام امام حسین(ع) میگیریم، اما درکمان را از قیام امام زمان(ع) میگیریم. دردمان را از کوفه و مدینه میگیریم اما درکمان را از جامعهی مهدوی میگیریم. ما باید درمورد جامعهی مهدوی تفکر کنیم و بفهمیم که امام زمان چند میلیارد انسان را چگونه اداره خواهد کرد؟ غرق آن جامعهی زیبا بشویم و از آنجا الگو بگیریم و جامعهی خودمان را بسازیم.(استاد پناهیان)
مطلب چهارم : چرا باید کار جهادی کرد؟
برای اینکه کار جهادی ارزشمند است. در هر مقطع و مرحلهای زمینهای برای کار جهادی فراهم میشود. در دوران دفاع مقدس هم خدا ارتش را ضعیف میکند تا بسیج هم وارد میدان شود. البته نباید سطحی به جریان نگاه کرد، مثل اینکه فکر کنیم خدا لطف کرد که صدام به ایران حمله کرد! خدا فضا را برای هر گروه، ملت و عصری به شکلی ایجاد میکند که در آن فضا بتوان جهاد کرد. یک وقت نگویید سیستم جهادی، فعالیتی است برای رفع نقصهای جامعه. مشابه این حرف را یکی از فلاسفه غربی در مورد دین مطرح کرده است (دین برای کسانی است که میخواهند با آن ضعفهای خود را جبران کنند). این حرف در نگاه اول درست و در برداشت عمیق، بسیار غلط است. این که انسانها باید ضعفهایشان را با دین جبران کنند قابل تردید نیست. ولی ضعفی مدنظر این فیلسوف است که ناشی از تنبلی و بیتحرکی است که این نوع ضعفها با دین جبرانشونده نیست.
اگر یک جامعه بههمریخته داشته باشیم و ساختارهای اجتماعی ما بسیار محکم نباشد، نه تنها کار جهادیمان صورت نخواهد گرفت، بلکه اتفاقی مثل طوفان کاترینا در آمریکا اتفاق خواهد افتاد. همه مثل گرگهایی به جان هم خواهند افتاد. اگر ساختارهای محکم و پیشرفتهای نداشتهایم، سی سال، وضعیتی مشابه الان سومالی را داشتیم. در چنین شرایطی شما به دنیا نمیآمدید یا بر اثر قحطی از بین رفته بودید و نبودید که الان بخواهید کار جهادی انجام دهید.
زندگی جهادی را ناشی از نقص نظام ندانید (البته با زندگی جهادی، نقصها برطرف میشود و در این تردیدی نیست) اما زندگی جهادی مثل آب جاری است که وقتی ریخته میشود، اول شیارها را پر میکند. زندگی و جامعه ایدهآل امام زمان را ببینید، آیا جهادی در زندگی امام زمان تعطیل خواهد بود؟ اگر جهادی در زمان امام زمان تعطیل، من به این قرآن خدا کافر خواهم شد. چون در این صورت، این کتاب ناقص است و فقط برای دوران غیبت و دوران خوشبختی. یکی از یاران امام صادق (ع) خدمت امام رسید و گفت: کاش شما آن امامی بودید که قرار است رئیس حکومت شود، امام صادق فرمود: ای مرد، برو زندگی راحتت را ادامه بده. اگر من آخرین امام بودم و حکومت دست من بود، تو باید شبها را تا صبح برای خدمت به مردم بیدار میماندی. خداوند دنیا را به گونهای قرار نداده که بتوان بدون زندگی جهادی کار کرد، منتها الان شیارهایی هست. مثلاً شما دارید استانداریها و خیلی از ساختارهای اقتصادی کشور را پر میکنید. در آینده انشاالله کم کم به جایی میرسد که وزرای ما پیشقدم برای جهادی مناطق کم برخوردار خواهند شد. جهاد اقتصادی یعنی، ساختار جواب نمیدهد. خود حضرت آقا فرمودند: جهاد یعنی تلاش مضاعف. جهاد میخواهد تا از نظر اقتصادی، ضعفها را جبران کنیم.
حال سوال من از شما این است که اگر ضعفهایمان را با جهاد برطرف کنیم، دیگر جهاد لازم نداریم؟ مسلم است خدواند قرآن به طور مطلق میفرماید «وجاهدوا فی الله حق جهاده» در راه خدا جهاد کنید چنان که خدا شایستهاش است. زندگی و ساختار حیات بشر به گونهای طراحی شده که همیشه نیاز به کار جهادی است. امیدواریم شما در همهی عرصهها، کشور را ارتقا دهید و به صد برسانید، مثل تکنولوژی نانو. خدا حیات بشر را به گونهای طراحی کرده که همیشه نیاز به کار جهادی شما باشد، لذا شما در حال آماده کردن خودتان هستید برای یک زندگی برتر. به شما عرض میکنم، در زمان حضرت، همهی دنیا آباد خواهد شد و آن زمان به کار جهادی بیشتر نیاز خواهد بود (سطح و موضوعات آن فرق میکند). ما الان در یک روستای کم برخوردار توفیق به اقدام کار میکنیم، توفیق پیدا کنیم در یک شهر یا پایتخت محروم کشورهای پیشرفته کار جهادی کنیم. جنگ فرصت استثنایی برای بچههای رزمنده بود، واقعاً چقدر هم برنده شدند. الان دیگر یک شهادت هم گیر نمیآید.
باید به زندگی جهادی نگاه عمیق و دقیق داشته باشیم. زندگی جهادی زندگی است که همیشه وجود دارد فقط هر زمانی موضوعاتش متفاوت است، پس اگر به زندگی جهادی توفیق پیدا کردید، خدا را شکر کنید. نمیخواهم بگویم دعا کنید به جان کسانی که ضعیف کار کردند، اتفاقاً اگر آنها ضعیف کار نکرده بودند، الان سطح جهادی بالاتر بود.
کار جهادی، توفیق برای فرصتی است که انگیزه پیدا کنید و فرصت است برای آنکه تجربه پیدا کنید. مجاهدت یک اصل اساسی است. بدانید، کار جهادی، کار هر کسی نیست. در یک کلام باید مجاهدین فی سبیل الله باشید. بعضیها بخور و بخواب کارشان و خدا نگهدارشان است و مشکل همین است که خدا نگهدارشان است!! آدم ها، ماه، آسمان و فلک باید کار کنند تا به آنها خدمت شود. آن ها بخورند، ناراحت شوند و اصلاً به آنها بر نمیخورد که ۳۰۰ هزار نفر شهید شدند که شما آسوده بخورید و بخوابید. خدا اصلاً از اینها کار جهادی نخواسته. کار جهادی برای یک عده است، همه لازم نیست کار جهادی کنند، پس شما جهادگران از همه انتظار نداشته باشید و خودتان هم اگر میخواهید جزئی ازجهادگرها نباشید، نباشید.(استاد پناهیان)
مطلب پنجم : چگونه باید یک جهادی منظم بشویم؟